یال بازی تاج و تخت که بیش از 5 سال از شروع اولین قسمت آن از شبکه HBO ایالات متحده میگذرد امسال فصل ششم خود را روی انتن این شبکه میبرد ، اگر از مخاطبان سریال گیم آف ترونز نیستید دلایل زیادی وجود دارد تا شما نیز با تماشای آن به جمع هوادارانش بپیوندید ، آمار بیش از 90% از سایتهای خارجی نشان میدهد این سریال در دنیا بیشترین بیننده را داشته است و شبکه اچ بی او نیز اعلام کرد که رکورد بینندگانش با پخش سریال game of thrones شکسته شده است ، همچنین حضور بازیگران سرشناسی همچون امیلیا کلارک ، کیت هرینگتون ، پیتر دنکلیج ، لنا هدی و ... که هر کدام میتوانند دلیلی برای این باشد که نمیتوان این سریال را ندید ، در ضمن جالب است بدانید هر قسمت از سریال بازی تاج و تخت به اندازه یک فیلم سینمایی کامل خرج برمیدارد و صحنه های مبارزه ، جلوه های بصری و جلوه های ویژه این سریال سرآمد تمامی فیلم و سریالهای مشابه آن میباشد.
کارگردان: David Benioff, D.B. Weiss
سریال خط داستانی خاندان مارتل در دورن را به شدت تغییر داده و در این اپیزود نیز خیلی بیشتر به این تغییرات ادامه دادن. نه دوران مارتل و نه ترایستن مارتل و آریو هوتاه هیچکدامشان در کتاب نمرده اند.
در کتاب ، بعد از اینکه اوبرین مارتل کشته می شود ، دخترهایش (مارهای شنزار) به پرنس دوران التماس می کنند که به آن ها اجازه ی انتقام علیه لنیستر ها را بدهد(اوبارا پیشنهادش جنگ و بقیه نظرشان ترور است.) ، اما دوران همه ی آن ها را رد می کند. علاوه بر این ، بزرگترین فرزند و وارث دوران ، دخترش آریان مارتل طرف مارهای شنزار را می گیرد ( طبق قوانین دورن ، زنان در وراثت حقوق مساوی با مردان دارند ، هرچند مجموعه تلوزیونی هرگز به این موضوع اشاره نکرده ). بعد از اینکه دوران تقاضای آن ها را رد می کند ، آریان در واقع با مارهای شنزار نقشه می کشند که میرسلا را به عنوان رقیب سلطنت برادرش تامن به تخت بنشانند. با دستاویز اسمی به قانون برابری جنسیت در وراثتِ دورن بدین صورت که میرسلا در ادعا نسبت به تخت از برادرش جلوتر است. الاریا سند بخاطر ترس از اینکه چرخه ی انتقام هیچوقت به پایان نرسد سرسخت ترین مخالف جنگ علیه لنیسترهاست. ترس از اینکه آن ها انتقام اوبرین را بگیرند اما بعد از آن لنیستر ها نیز انتقام بگیرند و در نهایت سال ها بعد دختر های کوچکترش که کمتر از 5 سال سن دارند نیز به قتل برسند.
سخنرانی تورن، که پس از ترور جان اسنو به سایر برادران نگهبان شب خود ارائه میدهد، به نظر میرسد شبیه به سخنرانی بروتوس بعد از ترور ژولیوس سزار میباشد. او اعتقاد دارد که برای بقای سازمان خود این کار نیاز بوده است که این با آنچه که بنویف گفت منطبق است ولی وایس این نظر را دارد که تورن به راحتی دارد دروغ میگوید.
در «Inside the Episode» وایس و بنیوف دو تعریف متناقض از این اپیزود و اتفاقات حول محور تورن میدهند. وایس میگوید که تورن از همان فصل اول از جان اسنو متنفر بوده است و برای چنگ زدن به قدرت نیاز به دلایل محکمی برای قانع کردن سایر افسران بلند رتبه نگهبان داشته است، برای همین به جان اسنو اجازه عبور نیروهای وحشی را به آن سمت دیوار داده است تا بتواند از این اتفاق به نفع خود استفاده کند ولی در همان زمان بنیوف میگویید که مرگ جان اسنو نسخه وستروسی از ترور ژولیوس سزار است و عملی که تورن انجام داده است بیشتر بخاطر وفاداری به نگهبانان شب بوده است نه چنگ زدن به قدرت، چرا که حس میکرده است که بعد از عبور وحشیها لکه ننگی بر روی تاریخچه نگهبانان شب نقش بسته است.
در این اپیزود تایید میشود که نیروهای بولتون نیروهای استنیس را شکسته داده و استنیس براتیون کشته شده است. از سوی دیگر نکته ای که هنوز جای سئوال دارد این است که چرا آلیسر تورن جان اسنو را پس از عبور وحشیها از دیوار کشت. او به راحتی میتوانست زمانی که جان اسنو و سایر وحشیها در پشت دروازههای کسل بودند, دروازه را ببندد و مانع از عبور نیروهای وحشی و جان اسنو به آن سمت دیوار بشود چرا که تعداد نیروهای وفادار به تورن بیشتراز نیروهای جان اسنو بود.
لقب «شاه اندالها، روینارها و مردان اول» که در این اپیزود دنریس برای خود استفاده کرد لقبهایی است که پادشاهان تخت آهنین فقط به خود میدهند و این نشان از ناسازگاری با روند اصلی داستان دارد. در وستروس به غیر از دو فرهنگ مردان اول و شاهان اندال، فرهنگ سومی به نام فرهنگ روینار نیز وجود دارد اما در مجموعه تلویزیونی این لقب را کاهش داده و به «شاه اندالها و مردان اول» تبدیل کرده بودند. به طور مثال زمانی که ادارد استارک قصد گردن زدن مردی فراری از نگهبانان شب را دارد از عبارت «شاه اندالها و مردان اول» استفاده میکند. این امکان وجود دارد که در آن زمان تهیه کنندگان چون قرار بوده است دورنیها را فصل چهارم به سریال اضافه بکنند از افزودن عبارت " روینار" خودداری کرده اند تا اطلاعات اضافی به مخاطبان داده نشود و از گیج شدن آنها جلوگیری شود. در فصل چهارم با حضور اوبرین مارتل, این لقب باز هم به تامن براتیون که در اپیزود چهارم فصل چهارم «اولین با نام او» در حال تاج گذاری است داده نمیشود و باز هم او را «شاه اندالها و مردان اول» می نامند. در اپیزود معروف «قانون خدایان و آدمها», اپیزود ششم فصل چهارم باز هم از این لقب استفاده برای دنریس استفاده میشود اما در همان فصل و در اپیزود پایانی «فرزندان» برای اولین بار لقب روینارها توسط میساندی به دنریس داده میشود. شاید بتوان گفت تنها کسی که در سریال لقب کامل پادشاهان تخت آهنین را بیان میکند دنریس است.
ر رمان، دنریس با کالاسار کال ژاکو روبهرو میشود که در واقع دشمن دنریس و یکی از همخونهای گذشته کال دروگو بوده است. کسی که کالاسار رها شده دروگو را بعد از مرگش رهبری میکند و حتی یکی از گماشتگان دنریس را که با پیامی به سوی او فرستاده شده بود را نیز کشت. در مقابل، مورو در واقع یکی از متحدان دروگو میباشد و از جمله کالهایی بود که در زمان عروسی در رمان در کنار کال دروگو حضور داشت. هر چند هیچکدام از اینها باعث نمیشود که بیوه کال دروگو به ویس دوتراکی بازگردانده نشود اما حتی اگر کال ژاکو نیز حضور می داشت احتمالا از صدمه زدن جدی به دنریس خودداری میکرد.
توجه داشته باشید که کال مورو دو زن دارد که این نکته را میرساند که بین دوتراکیها چندهمسری هم وجود دارد. البته این به آن معنی نیست که هر کال باید تعداد زیادی زن داشته باشد. هستند افرادی چون دروگو که تنها از یک زن خوششان بیاد و بخواهند با از ازدواج کنند.
دوتراکیها در این قسمت به طور مستقیم دنریس را «چشم آبی» خطاب میکنند : در رمان، خاندان تارگرین سنت والریایی ازدواج با محارم مبادرت می ورزیدند، و برادران با خواهران و یا با برادرزادگان و خواهرزادگان خود ازدواج می نمودند، و این گونه خود را از دیگر خاندان های اشراف زادهی وستروس جدا و برتر نگاه می دارند، یکی از دلایل اصلی اینکار حفظ برتری نژادی و فیزیکی والریایی خود است که به نژاد اژدها (blood of the dragon) معروف است. که از ویژگی های اصلی آن میتوان داشتن رنگ پوست سفید، موهای طلایی-نقرهای و «چشمان بنفش» رنگ است. در مجموعه تلویزیونی قرار بود به دنبال شباهت بیشتر بین بازیگران خاندان تارگرین با آنچه که در کتاب حضور دارن لنز بنفش برای آنها استفاده بشود ولی به دلیل ایجاد مشکلات فراوانی که در همان زمان اولیه تولید ایجاد شد این لنزها به طور کلی از روند تولید حذف شدند و از این رو رنگ طبیعی چشمان بازیگرها جایی لنزها استفاده کردند.
هنگامی که دنریس تارگرین میگوید که «من هرگز صاحب بچهای نخواهم شد، نه تا زمانی که خورشید از شرق طلوع کند و در غرب غروب کند». این حرف به نقل از میری ماز دور است، جادوگری که در فصل اول باعث شد فرزند تازه به دنیا آمده دنریس بمیرد و همچنین کال دروگو نیز به یک مرده وحشتناک که فقط نفس میکشد تبدیل بشود. هر چند در فصل اول توضیحات بیشتر حول محور شخصیت میری مازدور حذف شد، در رمان میری نه تنها فرزند فعلی دنریس را میکشد بلکه باعث میشود که دنریس نازا بشود تا دیگر از سلسله تارگرین هیچ فرزندی به دنیا نیاید. هرچند در سریال دنریس هرگز از این موضوع با خبر نمیشود و تنها باقیمانده صحبتهای میری همین نقلقولی است که دنریس در این اپیزود از آن استفاده کرده است ولی این نقل رو میری هرگز در جواب به عدم بچه داری دنریس استفاده نکرد!! (البته ممکن است که در بلند مدت دنریس این موضوع را متوجه شده باشد)
در رمان، دنریس پس از ورود به میرین, هیچ نیروی دریایی در اختیار ندارد که بتواند در برابر دشمنان محلی خود از آن استفاده کند یا حتی به تجارت بپرداز چه برسد به انکه بخواهد نیرویی به وستروس ارسال بکند. چرا که در رمان دنریس برای فتح میرن دستور میدهد تمام کشتیانش را خراب کنند و از چوب کشتیانش وسایل محاصر میرن را بسازن !! که در سریال به راحتی بخش نبرد میرن کاهش پیدا کرد !! هرچند میتوان داستان اتفاق افتاده برای دنریس را مشابه داستان ناوگان لنیسترها و تایرلها دانست که سعی دارند به نیروهای گریجویهای حمله کنند (تاکید میکنم این داستان در کتاب رخ داده است و در سریال به طور کامل حذف شده است.) در فصل چهارم سریال، داریوناهاریس پس از فتح میرین میگوید که ما توانستیم 93 کشتی از نیروی دریایی میرین را به اختیار خود در بیاوریم. حال تمام این 93 کشتی در مجموعه تلویزیونی در بندرگاه آتش میگیرند.
تیریون و واریس حدس میزندن که پسران هارپی دارای یک رهبر مرکزی و یک مغز متفکر هستند، چرا که آن کمین صورت گرفته درگودال نیاز به یک برنامه ریزی و یک هماهنگی دقیق دارد و پسران هارپی نمیتوانن بدون هیچ رهبری و هیچ برنامه ریزی چنین حرکت بزرگی را انجام بدهند. در کتاب پنجم، با اینکه پسران هارپی به طور مستقیم به گودال حمله نمیکنن، ولی یک داستان فرعی از اتفاقات پسران هارپی در کتاب پنجم وجود دارد زمانی که دنریس و مشاورانش حدس میزنند که در پشت حملات پسران هارپی یک مغز متفکر وجود دارد که سبب پیش رویی های پسران هارپی شده است. حال در این فصل به این موضوع پرداخته میشود شاید دلیلش این باشد که در فصل قبلی زمان کافی برای نشان داد اتفاقات داخلی میرین را نداشتهاند و شاید سعی دارن در این اپیزود نشان دهند که پسران هارپی از سایر حاکمان محلی در حال تغذیه شدن هستن.
- در کتاب مظنونهای اصلی رهبری پسران هارپی چند تن از اربابان و خاندانهای بزرگ میرن هستن، به خصوص خاندان پاهل که در زمان فتح میرن در کتاب تعداد زیادی از پسران خود را از دست داده اند، هر چند دنریس میترسد که این فقط یک سوءظن باشد نه چیز بیشتر.
- گزینه دیگر این است که چند که چند تن از اشراف و حاکمان محلی دست در این توطئهها داشته باشند، به ویژه هیزدار زو لوراک (که باریستان به او مشکوک است)، هر چند با مرگ هیزدار در مجموعه تلویزیون توسط پسران هارپی این شک برطرف شده است. یکی دیگر از نامزدهای این قضیه کاهنه اعظم گالازا گالار است که در کتاب دنریس را مجبور به ازدواج با هیزارد برای رسیدن به آرامش در میرین کرد.
- با اینحال یکی دیگر از گزینهها این است که خود بردهها در پشت ماجرایی پسران هارپی باشند. چرا که پس از آزادی آنها خواستار کشتن تمام اربابان و حتی فرزندان آنها بودن ولی دنریس با این موضوع مخالفت کرد و حتی در فصل قبلی وقتی ماسدار بخاطر قتل یک هارپی دستگیر شد دنریس برای اینکه نشان بدهد بین بردگان و اربابان فرق قائل نمیشود او را اعدام کرد که باعث ایجاد شعارهای و شورشی برضد دنریس در میرین شد. همچنین در این اپیزود تیریون و واریس دیوارنویسی های جدید برعلیه دنریس را دیدن که او را هم رتبه با دنریس می
واریس میگویید که "میسا" (Mhysa) یک عبارت والریایی میباشد. تا حدودی درست است ولی عبارت "میسا" در واقع یک عبارت قدیمی گیساری است که در دنیای کنونی یک زبان مرده در نظر گرفته میشود اما همانطور که گفتیم زبان والریا تا حدودی تحت تاثیر زبان گیساری نیز قرار گرفته و گیساری توانسته است چندین واژه خود را به زبان والریایی اضافه کند. برای مثال در زبان انگلیسی عبارت "rodeo" یک واژه انگلیسی تلقی میشود در حالی که این عبارت بیگانه و اسپانیایی میباشد.
برای بار سوم است که شعارنویسیهای میرین با فضایی میرین ناهمخوان است. در گیساری مردم به زبان والریایی صحبت میکنند و سیستم نوشتاری و گفتاری آنها کاملا با وستروس متفاوت است اما شعارهایی که برروی دیوار نقش بسته اند به زبان متداول وستروس هستند. شاید چند برده بتوانند به زبان مشترک وستروس صحبت بکنند ولی بسیار بعید است بتوانند به آن زبان نیز بنویسند. نکته جالب این است که شعار نویسی دیوار بین دو زبان والریایی و زبان مشترک وستروس سوئیچ شده است. برای مثال عبارت " میسا " یک عبارت والریایی است ولی در کنار عبارت "مستر" که یک عبارت از زبان مشترک است قرار گرفته است. شاید بهتر بود در این شعار به جای عبارت "Mhysa" از عبارت "Mother" استفاده میشد
در این اپیزود تیریون لنیستر دوباره پس از فصل پنجم دوباره به زبان "های والریایی" سخن میگویید و باز هم نشان میدهد که در این زبان بسیار ضعیف و بد است. های والریا در اصل یک آنالوگ فانتزی از لاتین قرون وسطی است. زبانی که با سقوط و نابودی امپراطوری روم بین مردم کاربردش را از دست میدهد ولی هنوز اعتبار خود را در بین سایر زبان های مردم سراسر جهان دارد. های والریا پس از مدتی تکامل یافته و به چند زبان لو(Low) والریا تبدیل شده است، مانند زبان لاتین که تکامل پیدا کرد و به چند انشعاب مانند اسپانیایی، ایتالیایی، فرانسویی و ... تبدیل شد. همچنین ده گونه عمده و گویش مختلف از لو ولاریا وجود دارد که به عنوان " گویش جداگانه " شناخته میشوند. در کتاب تیریون به خوبی میتواند گویش والریایی براووسی را صحبت کند, تا حدودی به گویش والریایی میری آشنایی دارد و چند عبارت گویش والریایی تایروشی را نیز بلد است. نحوه گویش والریایی گیساری در خلیج بردهداران کاملا متفاوت است، هر چند برخی از عوام در خلیج بردهداران میتوانند های والریا را درک کنند، ولی از یک مادر بی خانمان نمیتوان توقع داشت که گویش والریایی را درک کند. واریس به راحتی میتواند والریایی صحبت بکند، او در فصل قبل توضیح داد که به عنوان یک برده در لیز به دنیا آمده و قبلتر عنوان کرده بود که جزئی از یک گروه بازیگری دوره گرد بوده است که از شهری به شهری دیگر نقل مکان می کرده و چندان سال بعد در میر به دزدی و جیب بری اقدام کرده است.
ر فصل قبل همانطور که دیدیم آریا استارک دچار یک نابینایی نگهانی میشود، در این اپیزود نیز ما باز شاهد آریا نابینا هستیم، جالب است بدانید برای نشان دادن چشمان نابینایی اریا از فناوری CGI استفاده شده است، در این فناوری آنها در فاصله 16 میلی متری چشمان آریا یک ابر ایجاد کردهاند تا نشان دهند آریا کور است. اینکه چرا از فناوری CGI برای نشان دادن کوری آریا استفاده شده است را میتوانیم از زبان میسی ویلیامز بازیگر شخصیت اریا استارک شنید. او میگویید که آنها برای نشان دادن کوری چشمانش ابتداد از لنز استفاده کردهاند ولی بعد بخاطر اینکه احتمال میرفت در صحنه های که اریا در حال چوپ بازی است در اثر یک حرکت نگهانی چوب به صورت او بخورد و سبب ایجاد مشکل فرای تصور بشود برای همین تصمیم بر آن شد که از فناوری CGI برای این صحنهها استفاده بکنند. اگر شما یک مقدار حوصله داشته باشید میتوانید در زمانی که آریا در حال انجام حرکات سریع است با مقدار زوم کردن بر روی چشمان او، آن ابر را ببنید که مقداری عقبتر از چشمان اصلی اریا حرکت میکند.
ممکن است سردگمی کوچکی برای بینندگان پیش بیاید که چرا سانسا قبلا در سیزن 5 اپیزود 2 "خانه ی سیاه و سفید" عهد به خدمت برین را رد کرد !! هرچند گوئندلین کریستی بازیگر نقش برین متقاعبا توضیح داد که یک ساختار ناگفته در فیلمنامه ی آن اپیزود وجود داشته که سانسا در آن زمان توسط لیتل فینگر و گاردهایش احاطه شده بوده و متوجه شده که اگر پیشنهاد برین را قبول کند ، محافظان لیتل فینگر در اولین فرصت برین را خواهند کشت و نفرات آن ها خیلی زیادتر از آن بود که بتوان به راحتی با برین از آنجا فرار کند. به همین خاطر در فیلمنامه سانسا با چشمانش به صورت رمزی و پنهان انگار به او می گوید :
«من می خواهم با تو بیام ولی قبل از اینکه محافظین لیتل فینگر تو را بکشند با تمام قوا فرار کن »
نشان می دهد که سانسا وقتی پیشنهاد برین را رد می کند بر عقیده ی حرفی که در آن اپیزود میزند نیست. که این نکته غیر کلامی بوده تاحدی انتقال آن به بیننده سخت بوده. حال که سانسا و برین بدون حضور لیتل فینگر باهم تنها هستند ، سانسا قادر است با خوشحالی پیشنهاد خدمت برین را قبول کند.
پیمان وفاداری که بین برین از تارت و سانسا رد و بدل می شود مسلما همان پیمانی است که در سیزن 2 اپیزود 5 "شبح هارنهال" بین برین و کتلین صورت می گیرد.از آنجایی که پادریک در یادآوری قسمتی از سوگند به سانسا کمک می کند معلوم می شود که این سوگند در وستروس سنتی مرسوم بین شوالیه ها و اربابان است.
این قسمت توضیح داده میشود که تئون و سانسا استارک چگونهتوانستهاند از پرش از دیوار وینترفل جان سالم به در ببرند. در مجموعه رمانها تئون گریجوی به همراه آریا استارک جعلی (در کتاب همسر رمزی بولتون در واقع دوست صمیمی سانسا استارک، جین پول است که به جایی اریا استارک جا زده میشود و به عروسی رمزی در میآید.) از بالایی دیوار وینترفل به پایین و بر روی برفها میپرن در این پرش شاید عمده جراحتی که به آنها وارد میشود ضرب خوردن به چند دنده جین پول باشد، ولی به لطف برفهای که در زیر پایی دیوارهای وینترفل بود آنها از سقوط جان سالم به در میبرند. از سوی دیگر تنها مشکل تئون و جین پول همین مقدار صدمه بود که هنگام پرش از دیوار دیدند، و هیچگاه تعقیب کنندگانی از بولتون نتوانستن به دنبال آنها بروند چرا که وقتی آنها از دیوار به پایین میپرن یک کولاک شدید وینترفل را در بر میگیرد و باعث میشود که هیچکس نتواند به دنبال آنها برود. هر چند در سریال با سوزانده شدن شاهزاده شیرین براتیون این کولاک نیز حذف شد، هر چند حتی در زمان عدم وجود کولاک در زیر دیوارهای وینترفل بیشتر از بیست فوت برف وجود دارد.
کارگردان جرمی پاودسوا به جیمز هیبرد از اینترتینمنت ویکلی توضیح داد که چگونه صحنه ی آخر فیلم برداری شده بود ، همانند راهپیمایی عریان سرسی در اپیزود آخر سیزن 5 ، سر کاریس ون هوتن در واقع به صورت دیجیتالی با بدن یک بدل ترکیب شده ، فقط این این مورد خود کریس از گردن به بالا گریم سنگینی داشته ( با دقت به چشم هاش نگاه کنید و متوجه میشید که اون هنوز خود کاریس اون زیر هست.) .
در مصاحبهی بازیگری که نقش استاد کرسن را در سیزن 2 بازی می2کرد گفت که میان فیلم برداری ها از کریس ون هوتن (ملیساندر) پرسیده که چرا وقتی کارکتر او همان شراب سمی که کارکتر خودش را میکشد را میخورد ، نمیمیرد؟ و او پاسخ داده که "من400 سال سن دارم". این دقیقا مدت زمانی است که از ویرانی والریا می گذرد. البته ممکن است که او اشتباه شنیده باشد و شاید کریس ون هوتن به صورت رندوم عددی را پرانده یا شاید حتی ون هوتن یک شوخی کرده